پارميداپارميدا14 سالگیت مبارک

بهشت كوچك من

بازم چند تا عکس خاطره انگیز در مرداد ماه94

سلام مامانم سلام خانومم سلام قشنگم حدود سه هفته شبانه روز با هم بودیم خیلی خوش گذشت روزهای خوبی را پشت سر گذاشتیم بازی کردیم ورزش کردیم کلاس ژیمناستیک و نین جوتسو رفتیم پارک رفتیم خرید رفتیم قصه گفتیم با هم تلویزیون نگاه کردیم قرآن یاد گرفتیم  شعر خواندیم استخر رفتیم و خلاصه بدون دغدغه اداره و کار و دوری از هم حسابی خوش گذروندیم متاسفانه دیروز تعطیلات تابستانی مامان تمام شد و این جدایی دوباره، هم برای تو و هم برای من خیلی خیلی سخت بود هر دو بی قرار بودیم . امیدوارم بزودی زود بتوانیم دوباره روزهای خوب گذشته را تکرار کنیم ولی فعلا مجبوریم از صبح تا بعداز ظهر دور از هم باشیم. چند تا از عکس های زیبای ترا که در سه هفته گذشته گرفتیم را برایت ...
25 مرداد 1394

تیرماه 94 و عکس های سفر شمال

پارمیدای قشنگم، قرار بود بابا سه تا سورپرایز خوب طی سفر برات داشته باشه که ترا حسابی خوشحال کنه  بعد از متوجه شدن یکی یکی سورپرایزهات آنقدر  ذوق زده بودی و خوشحالی می کردی که تعداد سورپرایزهایت را بابا به یازده رساند. مرتب می گفتی باورم نمی شه باورم نمی شه. بعد تو هم می خواستی تلافی کنی و یک سورپرایز برای بابا تدارک دیدی که البته هنوز اجرا نکردی... بماند سفر خوبی بود و بهت خیلی خیلی خوش گذشت انشااله همیشه شاد و خرم باشی و با سلامتی و شادابی روزهایت را بگذرانی دوستت دارم عسلم چند تا از عکس هایت را می گذارم که با دیدنشان یاد خاطرات سفر بیافتی.             ...
31 تير 1394

پارمیدا در خرداد 94

ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺑﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﭘﻞ ﭼﻮﺑﻲ ﺭﺩ ﺷﻮﻧﺪ . ﭘﺪﺭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮ ﺗﺎ ﺍﺯ ﭘﻞ ﺭﺩ ﺷﻮﻳﻢ . ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﻴﮕﻴﺮﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﻴﺮ . ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﻲ ﻣﻴﻜﻨﺪ؟ ﻣﻬﻢ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻱ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺭﺩ ﺷﻮﯾﻢ . ﺩﺧﺘﺮﻙ ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﻗﺶ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﻢ، ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﻴﺮﻱ ﻫﺮﮔﺰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﻛﺮﺩ !! ﺍﯾﻦ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ؛ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﯾﻢ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﻲ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﺩ، ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ !!! ﻭ ﺍﻳﻦ ...
30 خرداد 1394

دلنوشته ای برای پارمیدا

پارمیدای عزیزم، فرشته مهربونم این روزا که حدود یکی دو ماه از تولد پنج سالگی ات می گذرد شاهد تغییراتی جالبی در توی گلم هستم بیش از پیش قدرت درک مسائل را پیدا کرده ای و برخوردت در برابر امور روزمره به قدری منطقی و درست است که باعث تعجب می شود. حس خوبی است که  می توانی خوب ببینی، درست بشنوی، درک و تحلیل کنی، سوال کنی و عکس العمل درست داشته باشی. اینها  حرف و یا تعریف و اغراق مادرانه نیست.. برای من مثل یک دوست خوب می مانی دوست و همراهی مهربان، وقتی مشکلی دارم و غمگینم همدردی کردنت فوق العاده اس با اینکه دوست ندارم یک لحظه هم بخاطر من غمگین بشی. چند روز پیش می گفتی "مامان به چیزای خوب فکر کن به شادی به خوشحالی" و یا ا...
24 خرداد 1394

چندتا عکس خاطره انگیز از بهار 94

  پارک جوانمرد شرکت در برنامه عمو پوررنگ فروردین 94   ژستی حرفه ای در فروردین 94   اینم شیطنتی شیرین در پارک بنفشه در 12 فروردین 94 منتظر مامان بزرگ که از پله ها پایین بیاد تا بریم برای سیزده بدر سیزده بدر در پارک چمران عکس با سفره هفت سین خانم خوشگل ما عاشق گل و گیاهه مخصوصا که همرنگ لباس هم هست فروردین ماه و محوطه محل کار مامان عکسی بامزه در پارک با ژستی به قول خودش آتیله ای اینم یک عکس زیبا در اردیبهشت ماه 94 اردیبهشت ماه در حال ورزش و نرمش بدون شرح بدون شرح هفتم اردیبهشت در محل کار مامان پوشیدن این لباس به انتخاب خ...
8 ارديبهشت 1394

پنج روز به تولد پنج سالگی

  پارمیدای عزیزم دخترم قشنگم پنج روز دیگه شمع پنج سالگی را فوت میکنی و ما برایت بهترین آرزو را خواهیم داشت. پنج سال گذشت پنج سال زیبا و قشنگ در کنار تو، تو فرشته نازنینم که برایمان بهترین لحظات زندگی را خلق کردی وجود تو همیشه سرشار از شادی و نشاط، انرژی مثبت و عشق و دوست داشتن بوده، عزیزم امیدوارم همیشه و همیشه شاد و سرحال و سلامت باشی و با مهربانی و عشقی که در وجودت نهادینه است سالهای زیادی را بگذرانی. می دونم که داری لحظه شماری می کنی که روز تولدت برسد هر روز سوال می کنی چند شب دیگه باید بخوابیم؟ چند روز دیگه مونده؟ امروز چندمه؟ و از این قبیل سوال ها. قشنگم نگران نباش این روز قشنگ زندگیمان پنج روز دیگه می رسه و ما لحظات خوب و شاد و...
8 ارديبهشت 1394